این ابرشهر که روزگاری در حصار ناصری محدود شده بود، این روزها 630کیلومترمربع وسعت دارد. اگرچه محلههای قدیمی تهران نیز روزگاری به عودلاجان، بازار، سنگلج، تکیه دولت و چند محله دیگر تقسیم میشد اما امروز این شهر 374محله و 22منطقه دارد.
از سوی دیگر تهران امروز 550کیلومتر شبکه بزرگراهی دارد. صحبت از دیگر سرانههای خدماتی و رفاهی در شهری مانند تهران در حدود یک قرن قبل هم تقریبا امری محال و بعید است.
زندگی در تهران امروز با سالهای قبل خیلی فرق کرده است. شاید در نگاه برخیها تهران سرشار از ترافیک، آلودگی هوا و صدا و ناهنجاریهای اجتماعی باشد، اما باید روی دیگر سکه را هم دید. نخستین موردی که شاید برای شهروندان جذاب باشد، فضاهای سبز و بوستانهای تهران است. در 8سال گذشته سرانه فضای سبز تهران از حدود8.5مترمربع برای هر نفر به حدود 15.7مترمربع رسیده است.
این امر نشاندهنده تحولی عظیم در زیبایی شهری است. اما شبکه حملونقل عمومی تهران نیز در سالهای اخیر گسترش یافته است. توسعه شبکه متروی تهران یکی از مهمترین اولویتهای مدیریت شهری بوده است که با توجه به تأمین محدود منابع مالی از سوی دولت اما باز هم تا 152کیلومتر طول خطوط توسعه پیدا کرده است. سیستم خطوط اتوبوسرانی تندرو نیز تحولی دیگر در حملونقل عمومی تهران بود که اگرچه در ابتدا با مخالفتهایی روبهرو شد اما استقبال مردم از این سیستم و تأثیر آن در کاهش ترافیک برخی معابر اصلی شهر موجب شد تا این شبکه توسعه بیشتری پیدا کند.اما تمام تحولات سالهای اخیر تهران به فضای سبز و حملونقل عمومی محدود نشده است.
توسعه و تکمیل شبکه بزرگراهی تهران چون بزرگراهها و تونلهای جدید، توجه به محیطزیست شهری و راهاندازی مرکز تفکیک زباله پایتخت در جنوب شهر، زیباسازی شهر با آثار هنری و توجه به توسعه فضاهای فرهنگی و گردشگری از دیگر اقداماتی بوده است که در پایتخت اجرایی شدهاند. با تمام اتفاقات مثبتی که در این چند سال در تهران روی داده است اما خیلی از ما به محیط اطرافمان توجه نداریم.
تصویری که امروز از تهران در مجامع بینالمللی ارائه شده و مورد توجه قرار میگیرد شهری مدرن با زیرساختهای مناسب برای زندگی شهری است. اگرچه هنوز تا رسیدن به استانداردهای بینالمللی در تمام زمینهها باید کارهای زیادی صورت بگیرد اما تهران هماکنون هم در مقایسه با شهرهای اروپایی حرفهای بسیاری برای گفتن دارد. آنچه پس از دیدار و گفتوگوی ما با هری کمراینن، سفیر فنلاند در تهران (گفتوگوی ما با وی را در صفحات 12-13امروز بخوانید) بیشتر برایمان روشن شد، همین نکته است که ما هم بهعنوان شهروندان یک ابر شهر باید جور دیگری به شهرمان نگاه کنیم. به قول سهراب ادبیات ایران: چشمها را باید شست.